شهاب تو وبش نوشته بود که این سرگیجه های و سیاهی رفتن چشماش رو دوست داره:) دیدم عهمنم جمعه شب وقتی جلو دریا اونجوری منگ و گیج بودم سرم گیج میرفت و دستو پام میلرزید و صداهای اطراف برام گنگ شده بود یه حالی بودم که دوستش داشتم:))حالا هرلحظه احتمال میدادم غش کنم و اومدم تکیه دادم به ماشین که کسی نفهمه ولی باحال بود:))) یعنی اگه دوباره پاش بیفته میخوام اونجوری بشم چون اصلا یه حال عجیبی بود:))) مریضم قشنگ:)))))
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت